مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
سر تا به پا نوری و زیبائی چو مهتاب تـو جـاری هـسـتی و زلالی جلـوۀ آب تـأویل آیـات مـحـبت هـسـتـی ای نـور اسـپـنـد آریــد آریـا چـشـمــان بـد دور صبـر خـدا در صبـرتـان جلـوه نمـوده عــشـق شـمـا اهـل دلان را دل ربـوده قـدر تو را تـنـهـا خـدا دانـد و لا غـیر زرگـر فـقـط قـدر طلا دانـد و لا غـیر ای هـفـتـمین واژه، گـل زیـبـای زهـرا مسـتی به پـای عـشـقـتـان زیـباست آقا شکـر خـدا دسـت ازل این را قـلـم زد مـا را گـدای خــانـۀ عـشـقـت رقـم زد ای هفتمین کوکب به تاج قدر خورشید مـام فـلـک مـثـل شـمـا دیـگـر نـزائـید باب الحـوائج هـسـتی و باب الـمرادت دل را کـشـانـده تا حـرم، پـائـین پـایت آقـا غــریـبـه نــیـسـتــم مـن آشــنــایــم خـلـوتنـشـین صحـن زیـبـای رضـایم هفت آسـمان نـوری و تا جلـوه نمودی از ماه و خورشید و ستاره دل ربودی مخـمور شد چشم فـلک از این سپـیـده روشن شد از نـور شما چـشـم حـمـیده |